قسمت 2 رمان عاشق بي معرفت
ادامه مطلب
برچسب ها : ,
تبلیغات متنی |
وبلاگی پر از رمان های زیبا
سلام ! . اين اولين پست من در اين وبلاگه . اين رمان رو خودم نوشتم و از جايي كپي نكردم . اسم رمانم عاشق بي معرفته . ديگه چيزي به ذهنم نرسيد . لطفا بخونيد و نظر بديد . خلاصش خيلي طولانيه و تقريبا كل داستانو گفتم اما اميدوارم خودتون ببخشيد !
خلاصه : داستان در مورد زندگي يك دختر به نام ارزو هست كه مادرش به دلايلي تركش كرده و حالا با باباش كه فروشنده هست و با خواهر كوچيك ترش ايناز زندگي ميكنه . اونا وضع مالي خيلي خوبي ندارن و تو يك محله ي فقير نشين زندگي ميكنن . عمه ي ارزو ( سارا ) تو خونه ي يك مرد ثروتمند به نام ارتان به عنوان خدمتكار كار ميكنه . ارتان يك خواهر بزرگ تر به اسم مريم و يك برادر كوچيك تر به اسم محمد داره . ارتان با همه خيلي مهربونه و خوبه . اما برادر و خواهرش اينطور نيستن . ارزو هم با اصرار پدرش رو راضي ميكنه كه تو خونه ي ارتان پيش عمش كار كنه . باباش همه بعد از كلي اصرار قبول ميكنه . يك روز ارزو با پسري اشنا ميشه به نام ارمين . اونا با هم دوست ميشن و عاشق هم ديگه ان . ارمين هم كه با مادر پيرش زندگي ميكنه وضع خوبي نداره و مسافركشه . ارزو يك دوستي هم داره كه وضعشون خيلي خوبه ولي تو محله ي ارزو اينا زندگي ميكنن به نام الينا . الينا هم عاشق ارمينه به ارمين هم ميگه عاشقشه اما به ارزو نميگه . ارمين ازدواج با الينا رو قبول نميكنه و به عشقش ارزو وفاداره . يك روز دوست صميمي ارزو ( مينا ) اونو به جشن عروسيش دعوت ميكنه . نامزد مينا هم يك مرده كه با ارمين خيلي صميميه . روز عروسي ارمين كه خيلي مشروب خورده ارزو رو ميبره يك جاي دور و بهش تجاوز ميكنه . ارزو با ارمين قهر ميكنه و ميفهمه حاملس . ارمين بهش قول ميده كه بياد خواستگاريش ارزو هم اشتي ميكنه . اما طلب كار هاي ارمين ميان و كل وسايل خونه ي ارمين رو ميبرن و ارمين و مامانش حتي غذا هم ندارن كه بخورن . به يك دلاليلي ماشينش رو هم از دست ميده اما الينا به خاطر ارمين خودكشي ميكنه و باباي الينا به ارمين پيشنهاد پول ميده ارمين هم به اجبار قبول ميكنه و با الينا ازدواج ميكنه و ارزو رو ول ميكنه . ارزو هم ازدواج اينا و ارمين رو ميفهمه و ناراحت ميشه . باباي ارزو هم وقتي ميفهمه ارزو حاملس ( نميدونه به ارزو تجاوز شده فكر ميكنه خود ارزو هم نقشي داشته ) انقدر ارزو رو جلوي همه ميزنه كه بچه ي ارزو سقط ميشه . بعد هم ارزو رو ميندازه بيرون . اما ارتان كه يك روز با دوستش از كنار خونه ي ارزو اينا رد ميشده ارزو رو خونين و مالين ميبينه و به بيمارستان ميرسونه . ارزو وقتي ميفهمه بچش مرده خيلي ناراحت ميشه و گريه ميكنه . ارتان به ارزو ميگه ميتوني تو خونه ي من زندگي كني . ارزو هم با كلي تعارف قبول ميكنه . ارتان ميفهمه يك حس هايي به ارزو داره . ايناز خواهر ارزو هم به باباش ميگه كه به ارزو تجاوز شده ارزو كاري نكرده . باباي ارزو هم شب عروسي اينا و ارمين به ارمين چاقو ميزنه و ميفته زندان . ارتان هم براي باباي ارزو وكيل ميگيره البته خود ارمين هم رضايت ميده و باباش ازاد ميشه . بعد ارتان از ارزو خواستگاري ميكنه و از اون به بعد ماجراهايي بين ارتان - ارزو و ارمين ميفته كه بايد خودتون بخونيد .....
من بعدا قسمت ۱ رو ميذارم . خدافظ ! نظر يادتون نره !